به زباني ساده مي توان گفت غالب مشکلات بين فردي که ما تجربه مي کنيم تحت تاثير شيوه تصورمان از خود و ديگران است. اين شيوه تصور همان چيزي است که بک(1967) آن را طرحواره مي نامد. پديد آيي اين واژه را در روانشناسي مي توان به گشتالتي ها و نظريه هاي پياژه نسبت داد. اما دويس (2002) معتقد است که نخستين بار توسط فردريک بارتلت (1932) استفاده کرده است.
پس از آن بود که مينسکي(1975) ايده چهارچوب ها و شانک(1975) ايده متن را که مشابه با طرحواره هاي بارتلت بودند مطرح کردند(به نقل از گوياوحسام، 1386). با اين حال مرور پيشينه هاي موجود نشان مي دهد که قبل از بارتلت نيز اصطلاح طرحواره توسط آدلر در سال 1929 به کار رفت. آدلر معتقد بود که آسيب شناسي رواني بازتاب طرحوارههاي ناسالم و روان نژند است که زيربناي سبک زندگي است که به کار مي رود(اسپري، 1994).
پس از آن هر کس بر اساس شاخه موضوعي خود طرحواره را تعريف و آن را در چهارچوب ديدگاه نظريش به کار بست. پياژه(1954) بارها در مباحث خود از اين اصطلاح استفاده کرده است. وي معتقد بود که تعامل با محيط باعث ايجاد و گسترش مدل هايي در درون سازمان شناختي فرد، تحت عنوان طرحواره مي گردد.
اين طرحواره ها تفسير، انتخاب و ارزيابي فرد را از محيط شکل مي دهند. جفري يانگ با وام گيري از اين ديدگاه پياژه و به دنبال نظريههاي شناختي آسيب پذيري رواني، نظري را در رابطه با طرحواره هاي ناسازگار گسترش داد. به اعتقاد او طرحواره هاساختار ياچهارچوب مرجع پايدار و بادوامي هستند که همانند عدسي هايي ادراک فرد از جهان،خود وديگران را متاثرمي سازند. اين طرحواره ها در طي کودکي شکل گرفته اند و پاسخ فرد به رخدادهاي محيطي را کنترل مي کند. (يانگ، 1998).
به طور کلي تعاريف متعددي در مورد طرحواره وجود دارد که پيش از اين به برخي از آنها اشاره شد.برخي طرحواره را به عنوان الگوي ثابتي از توجه انتخابي به محركها، ترکيب محركها براي ايجاد يک شکل قابل شناسايي و آشنا، مفهومبندي کل موقعي تعريف ميکنند(به نقل از کاسن، رسيک و ويور، 2002).
اسکمپ (1989) نيز طرحواره را ساختار سازمان يافته دانش مي داند که تجربه فرد امکان مطابقت با آن را دارد. چيناپان (1998) تعريف اسکمپ(1989) را بسط داده و معتقد است که طرحواره انبوهي از دانش مي باشد که دربرگيرنده اطلاعاتي درباره مفاهيم اصلي، رابطه بين اين مفاهيم و دانش چگونگي و زمان به کارگيري آن ها مي باشد(به نقل از گوياو حسام، 1386).
در تعريف ديگري قره داغي(1388) طرحواره ها را طرز فکر افراد در مورد نيازها، عقيده ها، مفروضه هايي درباره مردم، رويدادها و محيط مي داند. سگال بر اساس نتايج بدست آمده از مطالعات مختلف طرحواره را به عنوان اصولي که بر اساس واکنشها و تجارب گذشته شکل گرفتهاند دانسته و معتقد است که اين اصول نوعي پردازش دائمي و مستمر را ايجاد کرده و به اين وسيله ادراکات و ارزيابيهاي حوز هاي را نيز جهت ميدهند (سگال، 1988؛ به نقل از يانگ؛ ترجمه صاحبي، حميد پور، 1384).
ميلون (1991) معتقد است طرحوارهها قوانين دقيقي هستند که ناظر بر پردازش اطلاعات و رفتار ميباشند. در حقيقت آنها به فرآيندهاي شناختي هوشيار مانند توجه ، رمزگرداني، به ياد سپاري و استنباط جهت ميدهند.
در حيطه روانشناسي و روان درماني، طرحواره را مي توان به عنوان يک اصل سازمان بخش کلي در نظر گرفت که براي درک تجارب زندگي فرد ضروري است. يکي از مفاهيم جدي و بنيادي در حوزه روان درماني، اين است که بسياري از طرحوارهها در اوايل زندگي شکل ميگيرند، به حرکت خود ادامه ميدهند و خودشان را به تجارب بعدي تحميل ميکنند، حتي اگر هيچ گونه کاربرد ديگري نداشته باشند( يانگ، کلوسکو، ويشار؛ ترجمه حميد پور، اندوز، 1386).
در حوزه شناخت درماني، بک دربرخي از اولين نوشتههايش به مفهوم طرحواره اشاره کرده است. به اعتقاد او طرحواره ساختاري شناختي است به منظور گزينش، رمزگرداني وارزيابي محرک هايي که بر ارگانيزم تاثير مي گذارند. بر مبناي مجموعه اي از طرحواره ها فرد قادر مي گردد که موقعيت خود را در ارتباط با فضا و زمان تعيين و تجارب را به شکل معنادار طبقه بندي و تفسير کند(بک ، 1964؛ به نقل از يانگ؛ ترجمه صاحبي، حميد پور،1384).
در جاي ديگري نيز بک اشاره مي کند که انسانها بر مبناي ارتباطات دروني خويش، مجموعه عقايدي پيدا ميکنند و بر مبناي اين عقايد مهم قوانين و معيارهايي براي خود تدوين ميکنند به نام طرحواره. طرحوارهها الگوهاي فکري هستند که نحوه ادراك و تفسير تجربه را مشخص ميکنند (شارف؛ ترجمه فيروز بخت ، 1384).
يانگ و کلوسکو(2003) نيز طرحوارهها را باورهاي عميق و مستحکم فرد در مورد خود و جهان و حاصل آموزههاي سالهاي نخستين زندگي مي دانند. به نظر آن ها طرحوارهها، دانش ما در مورد خودمان و جهان هستند و به ما ميگويند چگونهايم و جهان چگونه است.
ديدگاه شناختي مبتني بر طرحواره پادسکي (1986) در دومين کنفرانس بين المللي رواندرماني شناختي، دهه 90 را دهه تمرکز بر شناخت درماني حوزه اختلالات شخصيت پيش بيني کرد. پس از گذشت 4 سال کتاب هاي شناخت درماني اختلالات شخصيت بک و همکارانش(1990) و شناخت درماني اختلالات شخصيت:رويکرد طرحواره محور جفري يانگ (1990) به نگارش درآمد.
در همين دوره فريمن و همکارانش(1990) نيز در کتاب کاربردهاي باليني شناخت درماني به اين موضوع پرداخته بودند. پس از آن بود که يانگ تا سال 2009 به تعميق هرچه بيشتر نظريه خود پرداخت. به طوري که پس از آن کتاب علوم شناختي و اختلال باليني را در سال 1992، کتاب درمان شناختي براي اختلال شخصيت را در سال 2001 و کتاب درمان طرحواره محور را در سال 2006 به قلم درآورد.
سپس در سال 2009 ديدگاه خويش را غني بخشيد و کتاب طرحواره هاي شناختي عقايد بنيادي در مسائل رواني را نوشت. در اين سال ها بر مبناي ديدگاه طرحواره و درمان طرحواره محور پژوهش ها و مطالعات فراواني صورت گرفت(به عنوان مثال؛ هوفارت و سکستون، 2002؛ لابستيل، آرنتز و سيزوردا، 2005؛ اندرسون، ريجر وکاترسون، 2006؛ جان استون و همکاران، 2009؛ لبستيل، آرنتز،لوبس و سيما، 2009؛ ريجکبور و دي بو، 2010).
اين پژوهش ها که کماکان ادامه دارند(به عنوان مثال رجوع کنيد به؛ هيلمن، پيترز، کينگيانگ، 2011) با سرعت هرچه بيشتر در سرتاسر جهان تمرکز بر طرحوارهها و طرحواره درماني را گسترش داده است. تا کنون کشورهاي زيادي از جمله استراليا، فرانسه، يونان، ايتاليا، هلند، نروژ، آفريقاي جنوبي، سوئد، سوئيس، ترکيه، و آمريکا به عضويت جامعه بين المللي طرحواره درماني در آمده و حضور فعالي در اين زمينه نشان داده اند.
بعد از اینکه طرحواره ها مطرح شد یانگ و همکاران او تست طرحواره های ناسازگار یانگ را طراحی کردند. آن ها در این آزمون ابتدا سعی کردند 15 طرحواره را مورد ارزیابی قرار دهند. در حال حاضر در طرحواره درمانی از این تست استفاده می شود که معمولا 18 طرحواره را مورد سنجش قرار می دهد. برای انجام این تست می توانید به آزمون یا تست طرحواره های اولیه ای سنج مراجعه کنید. همچنین برای طرحواره درمانی نیز توصیه می کنیم به طرحواره درمانگر دکتر ترانه موذنی مراجعه نمایید. برای اطلاع بیشتر در مورد طرحواره درمانی به طرحواره درمانی ویکی پدیا مراجعه کنید.
حميد پور، ح. 1387. بررسي مقدماتي کارايي و اثربخشي طرحواره درماني شکست هاي عشقي دانشجويان. مجموعه مقالات چهارمين سمينار سراسري بهداشت دانشجويان.
حميد پور، ح. 1388. مقايسه کارايي شناخت درماني با طرحواره درماني در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگير: کاهش علائم، بهبود عملکرد، تغيير متغير هاي ميانجي و فرايند تغيير علائم. پايان نامه دکتري تخصصي روانشناسي باليني. دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
گويا، ز؛ حسام، ح. 1386. طرحواره هاي ذهني: توجيه گر بدفهمي هاي رياضي دانش آموزان. فصلنامه روانشناسي کاربردي، 1، 2، 177-200.
يانگ، ج؛ کلوسکو، ژ؛ ويشار، م.2003. طرحواره درماني. ترجمه:حسن حميدپور؛ زهرا اندوز. 1386. انتشارات ارجمند.
يانگ،ج. 1390. شناخت درماني اختلالالت شخصيت رويکرد طرحواره محور. ترجمه: علي صاحبي؛ حسن حميدپور(1384). تهران: انتشارات آگه.
Beck, A.T. 1967. Depression: Clinical, Experimental, and Theoretical Aspects. New York: International Universities Press.
Davis, G.E., & Tall, D. 2002. What is Scheme? IN Tall, D. & Thomas, M.O.J. (Eds). Intelligence, Learning and Understanding Mathematics, Flaxton, Australia: Post Pressed.
Sperry, L. 2006.Cognitive behavior therapy of DSM-IV-TR personality disorder New York: Routledge.
Young, J. E., & Behary, W. T. 1998. Schema focused therapy for personality disorders. In: Warburton, W., McIlwain, D. 2005. The Role of Early Maladaptive Schema in Adult Aggression: Psychology, Psychiatry, and Mental Health Monographs: The Journal of the NSW Institute of Psychiatry, 2, 17-34.
Young, J. E., & Lindemann, M. 2002. An integrative schema-focused model for personality disorders. In: Leahy, R.L., & Dowd, E.T. (Eds.), Clinical advances in cognitive psychotherapy: theory and application. New York: Springer Publishing. pp. 93-109.
Young, J., Klosko, J., & Weishaar, M. 2003. Schema Therapy: A practitioner’s guide. New York: Guilford.
Young, J.E. 1990. Cognitive therapy for personality disorders: A schema focused approach. Sorasota: Proffetional resource Press.
Young, J.E. 1994. Cognitive therapy for personality disorders: A schema focused approach. Sorasota, Proffetional resource Press.
Young, J.E. 1998. Young Schema-Questionnaire Short Form. New York: Cognitive Therapy Centre.
Young, J.E., & Klosko, J.S. 1994. Reinventing your life. New York: Plume.
Young, J.E., & Klosko, J.S. 2005. Schema therapy. In Oldham, J.M., Skodol, A.E., & Bender, D.S. (Eds.), The American psychiatric publishing textbook of personality disorders. Washington DC: American Psychiatry Publishing Inc. pp. 289-306.
پاسخ ها